یه پست سرد برفی(2) 92/11/16
روز دوم از این هوای سرد زمستونی هم به عشق برف بازی کلی غذا خوردی و حسابی لباس تنت کردم با دوتا کلاه و شالگردن، هوا خیــــــلی سرد بود و ترس از سرما خوردنت رو داشتم ولی دلم طاقت نیاورد میگفتم کو تا دوباره برف بیاد و بتونی برف بازی کنی و بردمت برف بازی و چقدر لذت بردی و بازی کردی از ساعت 2 بعد از ظهر رفتیم تا 3:30 بازم سیر نشده بودی چون هوا خیلی سرد بود و بیشتر از این زمان میترسیدم بمونیم به زور بردمت خونه و کمی گریه کردی ولی بعدش خوابیدی عشقم راستی برای برف بازی گفتی خشایارخوابالو وبادکنکامو میبرم. بریم عکساتو ببینیم. میگفتی خشی (خشایار خوابالو) سفید برفی شده مامان ببین ...
نویسنده :
مامان مریم
17:42